« شاهزاده ای سوار بر اسب (بنز) سپید، مجرد، خوش قیافه و دارای مدرک PHD از یک دانشگاه معتبر آمریکایی هستم.
مدت ها عاشق دختر زیبایی به نام ایران خانم بودم اما او به عقد دیگری در آمد. اکنون که پس از سال ها فراق می بینم هرگز نمی توانم به وصال او برسم و خوشبختش نمایم، کاسه صبرم لبریز شده و خودم را با یک گلوله خلاص می کنم.»
:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 70
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19